بسمک العلی الاعلی
احمدینژاد فقیر نیست ، چون میتواند حرفش را بزند .
احمدینژاد البته زیرک هم هست که میداند حرفش را کجا چگونه بزند .
احمدینژاد حرفهایش را با دلیل و مدرک و قاطع هم میزند .
احمدینژاد نه تنها در شهر و دیار خود غریب نمیماند که در کفرستان یهود هم .
آخر احمدینژاد نه بخیل است و نه ترسو . لابد میگویی ربطش کجاست ؟؟ میگویمت .
آدم که بخیل باشد از ترس مبادا داراییاش را پنهان میکند .
حالا فکرش را بکن آدم اگر از نظر فکری نادار باشد یا از روی عادت خسیسی و کنسی که البت از ویژگیهای یهود هم هست حتی آنچه را باور دارد و به آن ایمان پیدا کرده هم پنهان میکند .
من که نگفتم سیاستمداران ما تا حالا خسیس بودهاند . گفتم ؟؟
من میگویم : اگر هم خسیس نبودهباشند فقر فکری داشتهاند حتما دیگر ، و همین بوده که آنها را هر چند که زیرک هم بودهاند و پیر سیاست ، اما در برابر اغیار چونان مرعوب سخن میگفتهاند که حکما خودشان هم متعجب میشدند و یا باورشان میشد که این اغیاری که امروز مثل موش شدهاند شیر هستند .
من میگویم : اگر چه خیلی هم دارایی داشتهاند و طرفدار و طمطراق و کیا و بیا اما از نظر فکری نه طمطراقی بوده و نه کیا و بیایی . همین هم بوده که نه فقط در آن سر دنیا جرات نمیکردند حرف بزنند که تو مملکت خودشان هم صد تا چرتکه پایین و بالا میکردند که چه بگویند و نگویند که آمار انتخاباتی حزبشان دچار رکود نشود و دلار و یورو قیمتش تکان نخورد . حکما حساب داراییهای بانکهای سوییس هم باید مورد مداقه باشد .
من میگویم : چه خوب که این احمدینژاد نه دارد ، که بخواهد خسیس باشد و فقر فکری هم که پرواضح است که ندارد و میتواند از تریبون یهود افسانههای به باور رسیده یهود را زیر سوال ببرد .
من میگویم : چه خوب که این احمدینژاد خوب میتواند حرفهایش را با دلیل محکم بزند و دمب این موشها را همچین میگیرد و از لانههاشان میاندازد جلوی خودشان و میگذارد خودشان ، خودشان را بجوند و ریشهشان را خودشان بکنند .
من میگویم : یادش بخیر رجایی هم همین فرمی بود که جورابش را وسط جلسه مجمع عمومی سازمان ملل درآورد و سند جنایت شاه را نشان همه داد و البت هم کسی جرات نکرد بگوید ای بیکلاسِ ناقوارِ بدقیافه . برایمان در دنیا آبرو نگذاشتی با این رفتار بی دیسیپلینت .
من میگویم : چه خوب که این احمدینژاد نه کیا بیا دارد و نه طمطراق ، نه حزب و نه حساب بانکی که بخواهد به هوای آنها مراقب حرف زدنش باشد . حکما حسابش جای مطمئنی است که می تواند به اتکای آن ، اینقدر مقتدر و با صلابت حرف بزند و البت با آرامش و متانت .
من میگویم : آدم که حرف حساب داشته باشد برای زدن حکما در شهر خود باشد یا در دیار غربت و در میان دشمن باز هم بی هیچ ترس و واهمهای زیرکانه تمام دلایل خود را محکم میگوید آنقدر که دشمن هم تو کفش بماند و ناخودآگاه برایش کف بزند .
راستش را بگویم ؟ اینها را که من نمیگویم . اینها را از این جا برداشت کردم . یعنی هر چه میخواندمش نمیفهمیدم ربطش کجاست تا این که احمدینژاد رفت آمریکا و خدا خیرش بدهد مرا هم چیزفهم کرد .
بسمک العلی الاعلی
راوی: از لواسون تا میدون شهدا یک بند حرف زد. از مدیر بگیر تا کارشناس. حق همه رو گذاشت کف دستشون. یکی بیعرضه بود؛ یکی نابلد؛ یکی فرصتطلب؛ یکی تشنه قدرت و یکی هم جاهطلب.
- بله درست میگید. حق با شماس. اصلا اینا ناکارآمدَن.
- نه بابا اینطور هم نیست که شما میفرمایین. بالاخره معصوم که نیستیم. هر کسی ممکنه خطا کنه.
- حرفش رو تایید کن. فردا میره میگه بله فلانی گفته چقدر مدیرانمون بیعرضهن. چقدر جاهطلبن.
- تایید نکن! ولی سکوتم نکن که نامردیه و تو هم تو غیبتش شریکی.
- ببین عصر قبل رفتن مدیرِت یادته بهت تبریک گفت که کارمند نمونه شدیو قراره ازت تقدیر بشه؟
- اینکه تا دیروز سایهاتُ با تیر میزد و از هفته هشت روزش بدیت رو به رییست میگه، چطور شده که امروز باهات خوب شده که هیچ! داره بدی رییس و مدیر و کارشناس رو هم به تو میگه. کاسه زیر نیم کاسهشه که نهی پاتیل زیرشه.
- بسوزه پدر حسودی. داره میترکه تو نمونه شدی.
- ای بابا! آخه چه ربطی داره؟ اگر حسودیش شده بود که بدی بقیه رو پیش تو نمیگفت. میرفت بدی تو رو به بقیه میگفت. نذار وسوسه شی.
راوی: تو دعوای این دو تا من راوی بلا تکلیف مونده بودم. نه! شده بودم مهره شطرنج. کیش ......مات ...... کیش ....... مات .......
- همراهش بشی که تو هم بد کردی و اصلا نمیدونی حق کدومه باطل کدومه و چرا داره پشت سر دیگرون حرف میزنه. همراهش نشی خب اینا غیبته و تو نباید گوش بدی که باید بهش تذکر هم بدی.
- برو بابا! بذار هر چی میخواد بگه. تو مواظب کلاه خودت باش. بهترین فرصته که خودی نشون بدی و عزیز شی.
راوی : مخم داره سوت میکشه. به خودم گفتم: راوی جان بچه شترا رو دیدی؟ نه کوهان دارن که بار ببرن و نه شیر دارن که بشه دوشیدشون. حالا که نمیدونی حق با کیه و با کی نیست بهتره طوری رفتار کنی که ازت سوء استفاده نشه و بتونی از مخمصهای که برات هنوز مبهمه سربلند بیرون بیای. نه که شتر مرغ بشیها. نه! همون بچه شتر دو سه ساله. بذار قصه روشن شه تا بتونی درست تصمیم بگیری.
- برو بابا! اونوقت بهت میگه عجب ببو گلابی بودها.
- گول نخور. این بهترین برخورده. آفرین! این درسته. خوب فکری کردی. ای ول ای ول ......
نشنیدی میگن: کن فی الفتنه کابن اللبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب
لیست کل یادداشت های این وبلاگ